چرا گریه میکنی ، جسمم ، ساعت سه؟میخوام بخوابم قبل از خورشید تا نرسهندارم فرصت نصف شبه کسی نیست
دورمشوکه شدم ، تا که صدا میاد ، از کجاست ؟ این کیه توو سرمدورم که هست ساکتاما حرف میزنه واضحدرونه یا بیرونه ، از منه ؟ ، یا که .....فروو رفته ای هستم درون تاریکی در باتلاق ظلمتعشق بهونه بود ، تو ول کردی دستمو ، توی غربته درونم گیر کردمدیگه درونم انگار باهام میکنه صحبتاینبار با صدای توی ذهنم نمیده به من فرصتواضح ، با صدای
خودم میگه به من تا کی ,!میخوای باشی اشک آه ، درد و خاری توو دلمیگم فایده ای نداره رفتم قبلاً هم این هزار راه روتکرار نمیکنم اما جسمم شاید از من شدش خستهنمیسازه بامن ، دادمش تغییر ،کردمش تحقیر ، مخ همم که از درد روزگار شد تعطیل.واسه نسل بعدی ندارم ژنی از تبعیض اعتقادی به تکثیر ندارم ، غده سرطانی هستیم، ترخیصجسمم خسته از دست روحمفارق از جسمم ، از خودم دورمفاصله از تو ، ااااااه باشه ....اصلا خوبم. زنده تراش...
ما را در سایت زنده تراش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : eshghemanbito بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 17:00